زمانی، هیچ مستند جدی نمی توانست بدون صدای معتبرش به زبان انگلیسی کامل باشد. اما فیلمسازان اکنون کل این ایده را رد می کنند. آیا رسانه های اجتماعی و سیاست های پس از حقیقت مقصر هستند؟
در جوایز اسکار 1990، نامزدهای فیلم مستند تعداد شگفت انگیزی از بازیگران را به نمایش گذاشتند. داستین هافمن صدای خود را به فیلمی درباره لحاف یادبود ایدز قرض داد، جو مانتنیا داستان همه‌گیری کراک در یکی از شهرستان‌های ایالات متحده را تعریف کرد، در حالی که گرگوری پک زندگی‌نامه قاضی ارشد ارل وارن را روایت کرد. به سرعت به مراسم امسال رسید و بازیگران ساکت شده بودند. به استثنای دوبله ریز احمد در نسخه انگلیسی زبان فرار، فیلم های انتخاب شده در فهرست نهایی هیچ راوی ستاره پررونقی نداشتند. در واقع آنها اصلاً راوی سنتی نداشتند .
البته این می‌تواند یک خصیصه از ترجیحات همیشه در حال تغییر آکادمی یا یک سال غیرعادی باشد. اما، دکتر کاتالین بریلا، مدرس اصلی فیلم و تلویزیون در دانشگاه بورنموث، می‌گوید، راوی مستند «سنتی و معتبر صدای خدا» در واقع به گونه‌ای در حال انقراض تبدیل شده است، زیرا مخاطبان علیه «عینیت ادعایی» خود به نفع آن روی آورده‌اند. حساب های شخصی بیشتر همانطور که روکو بلیچ، کارگردان مستند چنگیز بلوز در سال 1999، بیان کرد : «شما صدای عالی انگلیسی یک مرد را می‌شنوید که [در مورد] گورخرها در آفریقا صحبت می‌کند، و واقعاً احساس نمی‌کردید که آنجا هستید. می‌خواستم کل داستان را بدانم، و نه فقط دیدگاه این مرد را.»
از دهه 1990 به بعد، این امر منجر به ظهور مستندهای شخصیت محور توسط کارگردانانی مانند ورنر هرتزوگ، که معمولاً فیلم های خود را روایت می کند، و مایکل مور ، که تمایل به کارگردانی، نویسندگی، بازیگری و صداپیشگی آثارش را دارد، شد. مستندهای فعال، مانند «حقیقت ناخوشایند» ال گور، پیام‌های روشنی داشتند که از طریق صداگذاری به خانه می‌رفتند. اما به نظر می رسد در سال های اخیر حتی این شکل روایت نیز رو به افول است.
تابستان روح، برنده اسکار 2022، ترکیبی از فیلم های جشنواره فرهنگی هارلم در سال 1969 بود که با لیست طولانی مصاحبه شوندگان پوشیده شده بود. Ascension، مستند ترسناک جسیکا کینگدون در مورد سرمایه داری افسارگسیخته در چین، نه تنها صداپیشگی نداشت، بلکه مصاحبه ای نیز نداشت. استنلی نلسون، یکی از کارگردانان آتیکا، که در فهرست نهایی 2022 نیز حضور داشت، به هالیوود ریپورتر گفت. که سازندگان فیلم «از ابتدا می‌دانستند که ما نمی‌خواهیم روایت داشته باشیم». در عوض، برنامه این بود که داستان بزرگترین شورش زندان در تاریخ را از طریق مصاحبه با کسانی که آنجا بودند، بازگو کنند. حتی مصاحبه با یک مورخ نیز به برش نهایی منجر نشد زیرا "او در مورد آنچه خوانده بود صحبت می کرد [در حالی که سایر مصاحبه شوندگان] در مورد آنچه دیدند، شنیدند و احساس کردند صحبت می کردند".
بریلا مرگ راوی را به عصر سیاست «پسا حقیقت» پیوند می‌دهد، که در آن «اطلاعات از طریق احساسات ارائه می‌شوند، نه دقت واقعی». عامل دیگر ممکن است تغییر روابط فیلمسازان با مصاحبه شوندگان و مخاطبانشان باشد. جیمی ساویل: یک داستان ترسناک بریتانیایی، فیلم دو قسمتی روآن دیکن در نتفلیکس، از هیچ روایتی برای قاب‌بندی تصاویر آرشیوی و مصاحبه‌های جدید خود استفاده نکرد، زیرا بسیاری از مصاحبه‌شوندگان او «تجارب بسیار متفاوتی از ساویل داشتند و من احساس می‌کردم که خاطرات آنها باید بدون واسطه ارائه شود. و بدون نقش بالقوه قضاوت کننده یک راوی».
علاوه بر این، دیکن می‌خواست «روی بیان داستان به شیوه‌ای متقاعدکننده تمرکز کند، اما همچنین از مخاطبان می‌خواست تا کمی از کار را خودشان انجام دهند، تا از فراوانی شواهدی که به آنها ارائه می‌شود، نتیجه‌گیری کنند». بسیاری از آنها در طول زندگی ساویل موفق نشدند.
سه گانه مستند فریدا و لاسه بارکفورز به موضوعات تابو منحصر به فردی می پردازد: به ترتیب پروفایل جامعه متخلفان جنسی (پارک منحرف)، والدین مسئول مرگ فرزندانشان (مرگ یک کودک)، و والدین تیراندازان مدرسه (تربیت یک کودک) تیرانداز مدرسه). فریدا می‌گوید: «هدف ما این است که مخاطب برای خودش تصمیم بگیرد» درباره داستان‌های پیچیده و دشواری که می‌شنوند. لاسه اضافه می‌کند که روایت به مخاطب «چیزی برای نگه‌داشتن» می‌دهد، در حالی که پرسش‌های اخلاقی مطرح‌شده توسط سه‌گانه را بررسی می‌کند، اثری که سازندگان فیلم می‌خواستند از آن اجتناب کنند.
مایک کوپر، خبرخوان بی‌بی‌سی که به صداپیشگی تبدیل شده است، اشاره می‌کند که این روند ممکن است چرخه‌ای باشد. «برای مدتی، احساس می‌کردم در همه‌چیز صداگذاری وجود دارد، اما اگر به فیلم‌هایی مانند باغ‌های خاکستری بازگردید» – بخشی از جنبش ناتورالیستی سینمای واقعی در دهه‌های 1960 و 70 – «آنها کاملاً بدون صداگذاری ساخته شدند». در هر صورت، کوپر نسبت به اقبال حرفه‌اش خوش‌بین است، زیرا صداپیشگی در قالب‌های دیگر – مانند تبلیغات و برنامه‌های تلویزیونی – قرار نیست از بین برود. می‌توانیم فرض کنیم که مورگان فریمن ، شاید محبوب‌ترین صدا، نیز در حال کار است.
لاسه بارکفورز معتقد است آنچه ما در مستندها می بینیم ممکن است واکنشی به فردگرایی شدیدی باشد که توسط رسانه های اجتماعی ایجاد می شود. او می گوید: «در طول دو دهه گذشته، «من» زیادی وجود داشته است. اگر کاهش راوی‌ها معنایی داشته باشد، به نظر می‌رسد که مستندسازان بخشی از قدرت را به مخاطبان خود باز می‌گردانند – شواهد و صدای دست اندرکاران را به آن‌ها ارائه می‌کنند، سپس به آن‌ها اجازه می‌دهند پیام‌های خود را پیدا کنند.

source

توسط artmisblog