آیا جهان می تواند یک بازی استادانه ساخته شده توسط بیگانگان بی حوصله باشد؟
ایلان ماسک فکر می کند شما وجود ندارید. اما این چیزی شخصی نیست: او فکر می کند که او هم وجود ندارد. حداقل، نه به معنای عادی موجود. در عوض ما فقط سازههای نرمافزاری غیرمادی هستیم که بر روی یک شبیهسازی کامپیوتری غولپیکر بیگانه اجرا میشوند. ماسک بیان کرده است که احتمال اینکه ما واقعاً در "واقعیت پایه" یعنی جهان فیزیکی زندگی کنیم، میلیاردها به یک است. در پایان سال گذشته، او در پاسخ به توییتی درباره سالگرد بازی ویدئویی خام تنیس Pong (1972) نوشت: «49 سال بعد، بازیها جهانهای سهبعدی واقعی هستند. ادامه آن روند در مورد واقعیت ما چه چیزی را نشان می دهد؟»
این ایده به طور شگفت انگیزی در میان فیلسوفان و حتی برخی از دانشمندان محبوب است. نسخه مدرن آن بر اساس مقاله مهم سال 2003، آیا ما در یک شبیه سازی کامپیوتری زندگی می کنیم؟ توسط فیلسوف سوئدی نیک بوستروم. او میگوید، فرض کنید در آیندهای دور، تمدنهایی که از نظر فنی بسیار پیشرفتهتر از تمدن ما هستند، علاقهمند به اجرای «شبیهسازیهای اجدادی» موجودات ذیشعور در گذشتهی دور کهکشانیشان باشند. اگر چنین باشد، روزی تعداد ذهن های شبیه سازی شده بسیار بیشتر از ذهن های واقعی خواهد بود. بنابراین، اگر واقعاً یکی از معدود ذهنهای واقعی موجود هستید، به جای یکی از تریلیونها ذهن شبیهسازی شده، باید بسیار شگفتزده شوید.
این ایده در شکاکیت فلسفی (این عقیده که ما نمیتوانیم چیزی را به طور قطعی درباره جهان خارج بدانیم) و سنتهای دیگر سابقه طولانی دارد. حکیم تائوئیست چینی ژوانگزی افسانه ای مشهور درباره مردی نوشت که نمی توانست مطمئن باشد مردی است که رویای پروانه شدن را می بیند یا پروانه ای که رویای مرد بودن را می بیند. رنه دکارت تصور می کرد که ممکن است توسط یک «دیو خبیث» (یا «نابغه شیطانی») که تمام احساساتی را که تجربه می کرد کنترل می کند، دستکاری شود، در حالی که هیلاری پاتنم ، فیلسوف آمریکایی قرن بیستم، اصطلاح «مغز در خمره» را برای توصیف ابداع کرد. یک ایده مشابه اما در حالی که نئو در فیلم ماتریکس محصول 1999 واچوفسکی واقعاً یک مغز (یا بهتر است بگوییم یک بدن کامل تخلیه شده) در یک خمره است، فرضیه شبیهسازی میگوید که شما هیچ کجا جسم فیزیکی ندارید. "شما" صرفاً نتیجه محاسبات ریاضی در یک کامپیوتر بزرگ است.
همانطور که بوستروم خاطرنشان می کند، مخالفت های احتمالی زیادی برای این ایده وجود دارد که حتی از روی زمین خارج شود. شاید برای موجودات شبیه سازی شده کامپیوتری به این شکل که ما هستیم، به سادگی ممکن نباشد. (این امر «فرض استقلال زیرلایه» را که طبق آن ذهن ها به ماده بیولوژیکی وابسته نیستند، شکست خواهد داد. یا شاید همه تمدن ها قبل از رسیدن به مرحله شبیه سازی، خود را نابود می کنند. (مقبول است اگر لزوماً آرامش بخش نباشد.) یا شاید تمدن های پیشرفته به سادگی علاقه ای به اجرای چنین شبیه سازی هایی ندارند، که با توجه به انواع کارهایی که انسان ها انجام می دهند شگفت آور خواهد بود – مانند توسعه فناوری ویدیویی عمیق جعلی یا تحقیق در مورد چگونگی بدتر کردن ویروس ها – اگرچه به نظر می رسد آنها ایده های بسیار بدی هستند.
فرضیه شبیه سازی به دلیل ماهیت آن به عنوان یک نظریه توطئه در مقیاس کیهانی و همچنین یک نسخه ظاهرا علمی از آفرینش گرایی، شاید برای یک فرهنگ گسترده تر جذاب باشد. بیگانه پیشرفته غیرقابل تصوری که شبیه سازی خود را از جهان ما انجام می دهد، از ایده های سنتی زمینی خدا قابل تشخیص نیست: موجودی قدرتمند که هر چیزی را که ما می بینیم طراحی کرده است. اما آیا این خدا خدای دئیسم است (که قوانین طبیعت را وضع می کند اما در حالی که خلقت مسیر خود را طی می کند غیبت می کند) یا شخصیتی مداخله گرتر؟ اگر مورد دوم باشد، ممکن است منطقی باشد که به نفع آنها محاکمه شود.
اما چگونه باید چنین خدایی را خشنود کنیم؟ نه لزوماً با فضیلتبودن، بلکه با اینکه – با فرض اینکه شبیهساز برای لذت خودش ما را تماشا میکند – حداقل سرگرمکننده بودن. برای مثال، این استدلال ممکن است دلالت بر این داشته باشد که وظیفهی فرد این است که به یک قاتل سریالی پرشور تبدیل شود، یا فردی که تلاش میکند مریخ را مستعمره کند و توییتر را بخرد. رابین هانسون، اقتصاددان، با در نظر گرفتن این فرض در مقاله خود در سال 2001، چگونه در شبیه سازی زندگی کنیم، توصیه می کند: «خنده دار، ظالمانه، خشن، سکسی، عجیب، رقت انگیز، قهرمان … در یک کلمه «دراماتیک» باشید. او نتیجه می گیرد: «اگر ممکن است در یک شبیه سازی زندگی کنید، پس همه چیز برابر است، به نظر می رسد که باید کمتر به دیگران اهمیت دهید،» و «برای امروز بیشتر زندگی کنید».
یکی از واکنشهای ناامیدکننده معمولاً به این ایده که ممکن است همه ما شبیهسازی شده باشیم این است که این امر زندگی ما را بیمعنا میکند و چیزی که میبینیم یا تجربه میکنیم «واقعی» نیست. دیوید چالمرز، فیلسوف استرالیایی، در کتاب اخیر خود Reality+: Virtual Worlds and the Problems of Philosophy، خلاف این را استدلال می کند. برای او یک میز دیجیتال در VR یک جدول واقعی است. با این واقعیت که در پایین از عددهای دیجیتال و صفر تشکیل شده است، از واقعی بودن آن رد صلاحیت نمی شود تا اینکه یک جدول فیزیکی با این واقعیت که در پایین از کوانتوم تشکیل شده است، از واقعی بودن رد می شود. بسته های موج در واقع، برخی از نظریههای باطنی فیزیک، خود «واقعیت» را به هر حال ماهیت محاسباتی کوانتومی یا ریاضی میدانند.
آیا دلیل خوبی برای باور واقعی استدلال شبیه سازی وجود دارد؟ یا فقط از نظر زیبایی شناختی تکنو دینی تلخ است؟ چالمرز مشاهده میکند که حداقل از تکرارهای قبلی شک و تردید مانند شیطان شیطانی دکارت قابل قبولتر است، فقط به این دلیل که ما اکنون نمونههای اولیه کارآمدی (بازیهای ویدیویی، VR) از نحوه عملکرد چنین شبیهسازی داریم. دیگران حدس می زنند که ممکن است سرنخ هایی برای این واقعیت وجود داشته باشد که جهان ما یک شبیه سازی پنهان در تار و پود "واقعیت" است که ما می توانیم آن را بررسی کنیم: شاید شبیه سازی در مقیاس های بسیار کوچک یا انرژی های بسیار بالا گوشه ها را قطع کند. در واقع، آزمایشهایی (به عنوان مثال در کمپبل و همکاران، «در مورد آزمایش نظریه شبیهسازی»، 2017) بهطور جدی پیشنهاد شدهاند که ممکن است پاسخ را آشکار کند.
اما نه به این سرعت. به یاد داشته باشید که ما نمی توانیم هدف شبیه سازها را بدانیم. شاید برای آنها، بازی صرفاً برای مشاهده ما بهعنوان یک سریال صابون بهاندازه یک سیاره نامشخص نیست، بلکه صرفاً برای این است که ببینند افراد سیمکارت چقدر طول میکشند تا ثابت کنند که در یک شبیهسازی هستند. در این مرحله، بازی به پایان می رسد و شبیه سازی خاموش می شود. شاید بهتر باشد که متوجه نشویم.
استیون پول نویسنده کتاب Rethink: The Surprising History of New Ideas است که توسط Random House منتشر شده است. برای حمایت از Guardian و Observer یک نسخه از آن را در guardianbookshop.com سفارش دهید. هزینه های تحویل ممکن است اعمال شود
Reality+: Virtual Worlds and the Problems of Philosophy اثر دیوید جی چالمرز (آلن لین)
برنامه نویسی جهان: دانشمند کامپیوتر کوانتومی کیهان را می گیرد اثر ست لوید (وینتیج)
فرضیه شبیه سازی : یک دانشمند کامپیوتر MIT نشان می دهد که چرا هوش مصنوعی، فیزیک کوانتومی و عرفان شرقی همه موافق هستند که ما در یک بازی ویدیویی هستیم اثر رضوان ویرک (Bayview)