با انتشار خاطرات سازش ناپذیر خود، این بازیگر به فیلم کلاسیک دوران بلوغ – و تنش بین او و همبازی اش پاتریک سویزی نگاه می کند.
سی و پنج سال پس از بزرگترین موفقیت خود، رقص کثیف ، جنیفر گری یک کتاب باز است. خاطرات جدید و صریح او، خارج از گوشه، دوران جوانی هالیوود، شهرت سریع، روابط مکرر، سقط جنین و، بله، چندین جراحی زیبایی را با صداقت خام و بدون فیلتر پوشش می دهد. گری پیشنهاد می کند که خاطره نویسی باید در مدارس آموزش داده شود. او می گوید: «این یک راه عالی برای نگاه کردن به زندگی و زیر سوال بردن روایت خود است. شاید بدترین اتفاقی که برای شما افتاد بدترین اتفاق نبود یا خیری از آن حاصل شد؟ من فکر می کنم همه باید آن را امتحان کنند.»
داستان گری نیاز به گفتن دارد. پس از دستیابی به موفقیت اولیه در اواسط دهه 80 با فریس بولرز روز تعطیل و رقص کثیف، مسیر صعودی گری به طور ناگهانی توسط یک تصادف اتومبیل در ایرلند که بین تکمیل و اکران فیلم دوم رخ داد، از مسیر خارج شد. دوست پسر آن زمان او و همبازی فریس بولر، متیو برودریک، پشت فرمان بود. خودرویی که آنها در حال حرکت بودند با خودروی دیگری برخورد کرد و دو زن جان باختند. برودریک به دلیل بی احتیاطی رانندگی محکوم شد و گری با شلاق شدیدی که برای سالهای آینده او را تحت تأثیر قرار می داد، مواجه شد. بلافاصله پس از آن، یک دوره بازگشت طوفانی باعث شد که او در همان ماه با برودریک و جانی دپ نامزد کند. در دهه 90، جراحی طراحی شده برای اصلاح یک نقص کوچک از یک عمل جراحی بینی قبلی، او را غیرقابل تشخیص کرد.
مادر گری، جو وایلدر، بازیگر و خواننده ای بود که حرفه نمایشی را به خاطر مادر شدن ترک کرد. پدرش جوئل گری بازیگر، خواننده و رقصنده بود که در سال 1972 برای بازی در کاباره باب فوسه برنده جایزه اسکار شد و دهه ها بعد به عنوان همجنسگرا ظاهر شد و تنها دخترش را شوکه کرد. پدربزرگ پدری گری، میکی کاتز، نوازنده و کمدین معروف کمربند بورش بود.
گری در نوجوانی به صحنه مهمانی پناه برد. استودیوی 54 منهتن، مشروبات الکلی، مواد مخدر و مجموعه ای از روابط شدید، نوجوانی را تعریف می کرد که، در آینده، حتی گری نیز اعتراف می کند که بی پروا بوده است. سرانجام او وارد تجارت خانوادگی شد و نقش‌هایی را در فیلم‌های فرانسیس فورد کاپولا، جان میلیوس و جان هیوز ایفا کرد، پیش از اینکه نقشی که ظاهراً فقط برای او نوشته شده بود، گری را از گوشه و کنار در کانون توجه قرار داد.
رقص کثیف از آن زمان به یک کلاسیک دوران بلوغ تبدیل شده است. در سال 1963 اتفاق می افتد و گری در نقش «بچه» هاوسمن، کوچکترین دختر یک خانواده یهودی ثروتمند که تعطیلات خود را در استراحتگاه کتسکیلز می گذراند، بازی می کند. هنگامی که او عاشق جانی کسل، مربی رقص پسر بد پاتریک سویزی می شود، این دو نفره هیپ از قوانین جامعه سرپیچی می کنند تا در دوره جدید رادیکال فرهنگ پاپ لذت ببرند.
گری می‌گوید: «وقتی فیلمنامه را خواندم، چیزهای زیادی احساس می‌کردم که برای من ساخته شده است. او این فیلم را زمانی که فقط 27 سال داشت فیلمبرداری کرد. "من فکر می کنم: "اوه خدای من، Catskills، پدربزرگ من، من عاشق رقصیدن هستم اما در آن عالی نیستم…" همچنین احساس می کنم مدتی است. پیچ و تاب. من نقش یک باکره را بازی می‌کردم و حتی یادم نمی‌آمد که یک انسان بی‌گناه بودن چگونه است.»
رقص کثیف دارای یک داستان فرعی است که متاسفانه هنوز هم مرتبط است. شریک سابق جانی، پنی (سینتیا رودز) تلاش می کند تا به یک سقط جنین بی خطر دسترسی پیدا کند. گری می گوید: «من در این خانواده فمینیستی بسیار لیبرال بزرگ شدم. «عدالت اجتماعی محور و محور بود.
«در دهه 80 برای ما غیرقابل تصور بود که زمانی وجود داشته باشد که زنان طبق قانون اساسی حق انتخاب فرزندآوری را نداشته باشند. چیزی که امسال شاهد آن بوده ایم تقریباً شبیه بهمن است. شما فکر می کنید: "این نمی تواند اتفاق بیفتد." وقتی در کتاب درباره نحوه سقط جنین نوشتم، به یاد می آورم که ویراستارم می گفت: "شاید باید آن را بردارید." گفتم: نه. من آن را بیرون نمی آورم، اما قرار نیست وارد آن شوم.' هیچ کس نمی خواهد سقط جنین کند. چیز سنگینی است.»
رقص کثیف همچنین تصویری از سویزی به ما داد که گری را در آخرین رقص فیلم اوج گرفته است. در واقع، به لطف اولین برخورد ناخوشایند در فیلم اکشن میلیوس در سال 1984، طلوع سرخ، خاکستری و سویزی دقیقاً به نتیجه نرسیدند. پاتریک واقعاً پسر خوبی بود و واقعاً به من اهمیت می داد. او همیشه در کنار من بود و من برای او هر کاری می‌کردم… اما ما کمی روغن و آب هم بودیم، می‌گوید گری، و نشان می‌دهد که این «ترق» در نهایت به شیمی روی پرده فیلم افزوده شد. او می افزاید: «تفاوت زیبا بود زیرا نوعی ایستا ایجاد می کرد. یک فشار و کشش وجود دارد. ما هر دو سعی می‌کردیم خودمان را اثبات کنیم.»
به اندازه کافی خنده دار، این همان آسانسوری بود که گری بیشتر از صحنه های عاشقانه اش عصبی بود. او می‌گوید: «من هرگز این کار را قبل از آن لحظه انجام نداده بودم. آنها سه دوربین داشتند و ما فقط یک بار این کار را انجام دادیم. مسخره بود چون نمی توانستم آن را تمرین کنم. من نمی توانستم خودم را مجبور به انجام آن کنم و از خودم متنفر بودم که آن را امتحان نکردم.
«یک چیز واقعاً احساسی نیز در آن وجود داشت. می توانید آن را روی صورت من ببینید: من می گویم: "اوه خدای من، لعنتی این کار را کردم!"
Out of the Corner توسط انتشارات Ballantine Books منتشر شده است

source

توسط artmisblog