مدتی است در تالار وحدت تهران کنسرت نمایش «کلنل» به نویسندگی محمد نقایی، کارگردانی امیر بشیری، تهیهکنندگی امین اشرفی، آهنگسازی امیرحسین سمیعی، خوانندگی محمد معتمدی و بازی کاظم سیاحی، نازنین بیاتی، سیامک صفری، رحیم نوروزی، اتابک نادری، مجید رحمتی، الهه شهپرست، امیر محاسبتی، علی عطایی، سعید ملکنژاد، محمدباقر صفانور و محمد معتمدی پیشروی مخاطبان قرار گرفته است.
یک پرتره نمایشی – موسیقایی عاشقانه از زندگی کلنل محمدتقی پسیان به عنوان یکی نظامیان ملیگرا و مقتدر اواخر دوره قاجار که افسر ژاندارمری ایران بود و در یازدهم مهر سال ۱۳۰۰ در جریان درگیریهایی که در قالب فرمانده ژاندارمری خراسان با بخشی از عشایر داشت در قوچان کشته شد. روایتی دراماتیک و پر افت و خیز از مردی که زندگی او فقط در همین چند کلمه و سطر خلاصه نمیشود و دربرگیرنده فراز و نشیبهای زیادی است که میتواند مورد مطالعات و پژوهشهای فراوانی نیز قرار گیرد.
بستری که این بار مورد توجه قرار گرفته و بر اساس سنت این چند ساله تئاتر ایران که پرداخت به شخصیتهای مهم ایرانی و خارجی در ابعاد فرهنگی، ادبی، اجتماعی، سیاسی و حتی ورزشی تبدیل به یکی از علاقهمندیهای مهم دستاندرکاران تئاتر کشورمان شده، تلاش میکند تا با پرداختی موسیقایی-نمایشی، عاشقانهای از زندگی سیاسی و اجتماعی کلنل محمدتقی پسیان را در تالار وحدت تهران روی صحنه ببرد. چارچوبی پرچالش که شاید در روایت تاریخی از ماجرای زندگی کلنل پسیان پرسشهای مهمی را نیز پیشروی مطالعهکنندگان تاریخ ایران زمین در مواجهه با این اثر نمایشی قرار دهد، اما دربرگیرنده ملاحظات مثبتی است که میتواند آغاز کننده جریانی در تئاتر ایران باشد که پرداخت به کلید واژه «پرتره» از مهمترین اولویتها هستند.
رویکردی ارزشمند و دغدغهمندانه که طی سالهای اخیر توسط هنرمندان ارزنده تئاتر کشورمان، بر اساس مقتضیات و مختصات ذهنی خود فضای منسجمتری پیدا کرد و موجب ظهور و اجرای آثار نمایشی شد که توانستند با استقبال مخاطبان هم مواجه شوند. بستری که قطعاً با نقدها و نظرهای متفاوتی هم روبهرو شد اما نشان از هموارسازی مسیری داشت که آمده جایگاه بهتری در تئاتر ایران پیدا کند. جایگاهی که این بار از پس قالب موسیقی-نمایشی «کلنل» در نگاه دوستداران موسیقی و تئاتر جاری و ساری شد و پرترهای متفاوت از یک شخصیت تاریخی را پیش روی مخاطبان قرار داد.
آنچه در این شرایط اجرایی روی صحنه رفت، به دلیل رعایت برخی از ساختارها و مولفههای مخاطبپسند اجرای آثار اینچنینی، حضور بازیگران معروف، محبوب و توانمند عرصه تئاتر در کنار برخی از چهرههای تلویزیونی و سینمایی، به کارگیری از مولفه مهم موسیقی با همراهی خواننده پرطرفداری چون محمد معتمدی، آهنگسازی، تنظیم و همراهی تعدادی از نوازندگان مستعد موسیقی توانسته تا امروز مورد توجه تماشاگران قرار گیرد، شرایطی که اگرچه از نگاه منتقدان و صاحبنظران عرصه تئاتر و موسیقی خالی از عیب و ایراد نیست و میتواند در جلسات پژوهشی و منتقدانه دیگری بررسی شود، اما تا به امروز توانسته بخش زیادی از مخاطبان را راضی از تالار وحدت خارج کند و اجرای قابل قبولی را به تماشاگران ارایه دهد.
در این چارچوب یکی از دیدگاههایی که در مواجهه با ساختار نمایشی اثر مورد توجه قرار گرفته، به طور حتم حضور هنرمندان تراز اول تئاتر، تلویزیون و سینمای کشورمان در این پروژه نمایشی به عنوان بازیگر، مشاور، گروه طراحی و گروه تهیه و اجرایی است که انصافاً یکی از مولفههای قدرتمند کارگردانی و هدایت این پروژه نمایشی هستند. چارچوبی که اگر این افراد در کنار پروژه نبودند، بیتردید امین بشیری به عنوان کارگردان را با چالشهای جدیتری روبهرو میکرد که بیشتر میتوان روی آن تمرکز داشت. جریانی که در طول اجرای نمایش برای آن دسته از تماشاگرانی که کم و بیش با مولفههای کارگردانی تئاتر آشنایی بیشتری داشتند، مشهود بود و میتوان چنین برداشت کرد که مسیر کارگردانی میبایست در شرایط منسجمتر، با تجربهتر و فنیتری قرار میگرفت تا پروژه «کلنل» بهتر و موثر از آنچه هست، اجرا شود.
از مسیر نمایشی پروژه «کلنل» عبور میکنیم و میرسیم به آنچه در موسیقی این اثر نمایشی به ویژه در حوزه خوانندگی پیشروی مخاطبان قرار گرفته است. جایی که محمد معتمدی به عنوان یک خواننده تراز اول و ممتاز موسیقی ایرانی که انصافاً در این سالها تلاش کرده کنار دیگر خوانندگان جریانساز موسیقی ایرانی این سالها حرفهای تازهای برای گفتن داشته باشد، این بار در شکل و شمایلی بسیار متفاوتتر از آنچه تاکنون تجربه کرده در نقش عارف قزوینی دوست و همراه صمیمی کلنل محمد تقی پسیان با بازی کاظم سیاحی، روی صحنه خودنمایی میکند.
یک «محمد معتمدی» بازیگر که در مقاطع مختلف نمایش هم میخواند و هم در بخشهایی از اجرا در قد و قامت یک بازیگر تئاتر روی صحنه خودنمایی میکند. هنرمندی که انگار از پس آموختههایش در رشته کارگردانی دانشکده صدا و سیما تلاش میکند بازیگر خوبی هم باشد. بازیگری که قرار است هم در لحظات مختلف نمایش نقش یک عارف قزوینیِ باورپذیر را روی صحنه بازی کند و هم عارف قزوینی تصنیفخوانی باشد که میبایست بخش زیادی از بار احساسی اثر را به واسطه موسیقی و صدایش به دوش بکشد.
فرآیندی بسیار دشوار و مهم که هم از سوی امیرحسین سمیعی به عنوان آهنگساز روی آن تاکید شده بود و هم میبایست از سوی محمد معتمدی به درستی اجرا میشد. مسیری که در اجرای این اثر نمایشی تا حد زیادی خودنمایی کرد و اگر نبود حضور یک گروه نوازنده خوب، یک آهنگساز و تنظیم کننده خوب، یک خواننده با مهارت، یک گروه طراحی خوب و صد البته گروه ممتازی از بازیگران، طبیعتاً آنچه از کلنل پیش روی مخاطبان قرار میگرفت، دربرگیرنده فضای دیگری بود.
آنچه از محمد معتمدی روی صحنه دیده شد، بازی در قامت شاعر، تصنیفساز و خوانندهای بود که در جای جای نمایش میبایست همراه و همدل با محمد تقی پسیان تکمیل کننده روایت عاشقانه زندگی این دوست و همراه خود باشد و در این راه الحق و الانصاف تلاش خود را انجام داد تا این بار علاوه بر هنرنماییاش در عرصه خوانندگی، بازیگر خوبی هم باشد. شرایطی که به وضوح مشخض بود که معتمدی برای دستیابی به نقش مورد نظر تمام سعی و کوشش خود را انجام داده و تا حدی هم در انجام این مهم کار را برای تماشاگرباورپذیر ساخته است. مسیری که اگر از سوی کارگردان در چینش و نحوه خوانش او روی صحنه با طراحی منسجمتر و هنرمندانهتری صورت میگرفت، بیتردید با محمد معتمدی خیلی متفاوتتری روبهرو میشدیم که میتوانست در شکل و شمایل بهتری روی صحنه هنرمایی کند. کار سختی که اجرای آن روی صحنه تالار وحدت برای هر بازیگر یا خوانندهای دربرگیرنده شرایط دشواری است.
اتفاقا یکی از همین چالشها، مربوط به صحنههایی است که او به واسطه طراحی انجام گرفته می بایست روی صحنه حاضر شده و قطعاتی را برای مخاطبان اجرا کند. طبیعتا برای اجرای چنین ساختاری در اجرای یک اثر نمایشی کار سختی در حوزه کارگردانی پیش روی کارگردان قرار میگیرد. اینکه شکل ورود و خروج، این نحوه خوانش و حتی نحوه استفاده از میکروفن در قالب زیباشناسانه و هنرمندانهتری که با اجرای یک خواننده در کنسرت فرق دارد، طراحی شود. قاعدهای که گویا در این اجرا آنچنان مورد توجه کارگردان نبوده و فقط حضور فیزیکی معتمدی و خوانش او مورد اهمیت قرار گرفته بود. در حالیکه میشد با کمی طراحی و صحنهپردازی این حضور صحنهای را انسجام داد و به جای به دست گرفتن میکروفن بیسیم و قایمکردن آن در جیب پالتو جور دیگری حضور خواننده را روی صحنه طراحی کرد. خوانندهای که این بار بازیگر هم هست و میتوانیم از چنین پتانسیلی بهتر و با کیفیتتر بهرهبرداری کنیم.
این شرایط در حالی صورت گرفته بود که محمد معتمدی به واسطه وسعت صدا و کیفیت مطلوبی که در حوزه خوانندگی او را تبدیل به یکی از مهمترین و ماهرترین خوانندههای این سرزمین کرده، نهایت تلاش خود را انجام داد تا بدون پلیبکخوانی و حواشی آن، اجرای با کیفیتی را پیش روی مخاطبان قرار دهد.
یک محمد معتمدیِ متفاوت در نقش عارف قزوینی که خوانندگیاش قطعاً از بازی او در صحنه بالاتر و با کیفیتتر مینمود، اما اگر از سوی گروه کارگردانی با طراحی منسجمتری هدایت میشد، میتوانست از جذابیتهای دوچندانی در مواجهه با مخاطب برخوردار باشد. پتانسیلی که محمد معتمدی نشان داد که با وجوه دراماتیک و چالشهای بازیگری روی صحنه آشناست و در سیطره هدایت درست و کارگردانی شده یک اثر نمایشی میتواند در بازیگری هم حرفهایی برای گفتن داشته باشد.
فرصتی که محمد معتمدی با جسارت تمام، ریسک کرده و این بار در کنار خوانندگی خود را به عنوان بازیگر هم معرفی میکند. مسیری ترسناک که هر خوانندهای حتی در صورت بسترهای لازم جرات چنین تجربهای را ندارد اما محمد معتمدی پذیرفت تا در یکی از چالشهای مهم دوران هنری خود روی آن تمرکز بیشتری داشته باشد.
۵۷۵۷
source