ایسنا/آذربایجان شرقی پیکرهای مطهر شهدای خدمت، امروز، سه‌شنبه، اول خرداد ماه بر دوش مردم ولایتمدار استان آذربایجان شرقی و با حضور مسئولان ارشد کشوری، لشکری و استانی، تشییع شدند.

میدان شهدای تبریز، در اولین روز از خرداد ماه و همراهی طراوت بهاری با نم نم باران و سجده درختان، میزبان پیکر مطهر شهدای خدمت بود، شهدایی که روز سی‌ام اردیبهشت ماه در راه بازگشت از آئین بهره‌برداری از سد قیزقلعه‌سی در سانحه بالگرد، به فیص شهادت نائل آمدند.

تشییع راس ساعت ۹:۳۰ صبح شروع شد، اما خیابان‌های منتهی به میدان شهدای تبریز مقابل استانداری آذربایجان شرقی که از صبح امروز محدودیت‌های ترافیکی در آن اعمال شده بود، میزبان مردمی بود که از استان‌های همجوار و شهرستان‌های این استان راهی محل بدرقه پیکرهای مطهر شهدای خدمت شدند.

به دلیل اعمال محدودیت‌های ترافیکی جهت برگزاری هرچه باشکوه مراسم تشییع، خودروها در مسافتی بسیار دور از محل، پارک شدند و مردم خستگی ناپذیر با چشم‌های اشکباران راهی میدان شهدا شدند.

شهر مهمان دارد، آن هم چه مهمان‌هایی، شهید جمهور، وزیر، نماینده ولی فقیه و استانداری جوان و محبوب که از راه ماموریت بازگشته‌اند. مردم از هر گوشه برای تماشای این بازگشت باشکوه آمده‌اند.

نیروهای ارتش و سپاه در حال حرکت به سمت محل تشییع هستند، باشکوه و پرافتخار مانند همیشه؛ اما با بغض‌هایی فروخورده، کودکی که همراه مادرش در حال رفتن به میدان شهدا است چادر  مادر را می‌کشد و برای حرف زدن به قول خودش با آقای پلیس جلوتر می‌رود با صدای بلند به آنها سلام می‌دهد سربازان ارتش به او احترام می‌کنند و جواب سلامش را با لبخند می‌دهند.

همه دنبال پرچم و پوسترهایی هستند که سایر مردم به دست دارند، پوسترهایی که تصویر شهدای پرافتخار خدمت بر روی آن رسم شده است. ظرفیت هر لحظه در حال تکمیل شدن است؛ در حالی که یک ساعت به شروع آیین تشییع مانده. آیین تشییع شهدای خدمت پر از مهمانان ناخوانده و دعوت نشده‌ای است که دلشان به عشق وطن تپیده و برای بدرقه شهیدان سرو قامتی آمده‌اند که یکی از یکی، والاتر و تماشایی‌تر هستند، چه جمعی، چه شهدایی، رئیس جمهور و وزیر، امام جمعه، استاندار و خلبانانی که درسشان را در حوزه تخصصی خودشان پس داده بودند. 

صدای یا زهرا و یا زینب و یا حسین از طرف رهگذران در حالی که در حال حرکت به سمت میدان شهدای تبریز هستند بلند می‌شود.

مسیر منتهی به میدان شهدا از میدان ساعت تبریز، خیس باران تند خرداد ماه است که تنها دقایقی قبل، از نفس افتاده و مردم آذربایجان و استان‌های همجوار در زیر شکوفه باران بهاری و با چشمانی‌تر از وداع یاران برای بدرقه یاران و شهدای خدمت آمده‌اند.

بلندگوها اعلام می‌کنند که جمعیت در حال زیاد شدن هستند مردم کمی به سمت بلوار حرکت کنند، تا سر می‌چرخانی، می‌بینی جای سوزن انداختن نیست و از مقصودیه و تربیت تا ارتش و ۱۷ شهریور و باغشمال و حتی پل‌های هوایی منتهی به میدان شهدای تبریز مملو از جمعیتی است که ناباورانه برای استقبال و بدرقه شهدا آمده‌اند.

کسی باورش نمی‌شود که رئیس جمهور، امام جمعه و استاندار و وزیر خارجه را از دست داده‌ایم و بهت و اندوه، نقطه مشترک تمام کسانی است که آمده‌اند، از بزرگ و کوچک تا پیر و جوان.

با صدای مادری به عقب برمی‌گردم که در حالی که به شدت گریه می‌کند یا زینب گفته و وقتی نگاهش می‌کنم می‌گوید پیری کمر و قامتم را خم نکرد که این خبر!.

تلفن همراه حاضران مدام زنگ می‌خورد صدای بلند مکالمات نشان می‌دهد که باید انتظار داشته باشیم جمعیت حاضر در مراسم تشییع لحظه به لحظه بیشتر شود.

به هر نقطه که نگاه می‌کنی نیروهای امدادی و نظامی و انتظامی در حال ارائه خدمات هستند و ساعت‌ها قبل در محل برگزاری مراسم تشییع شهدا حضور یافته‌اند و عکاسان خبری و خبرنگاران نیز با چشم‌های گریان در حال ثبت تصاویری بی بدیل و مخابره اخبار هستند.

هنوز پیکر شهدا نرسیده اسم حاج مهدی رسولی که می‌آید، حضار انگار که گم شده‌شان را یافته باشند با مداحی او ناله سر می‌دهند و همین که مداح می‌گوید جای حاج آقا آل هاشم در این جمع خالی است، دیگر صدا به صدا نمی‌رسد و صدای گریه‌ها بلند می‌شود.

این مراسم قبل از رسیدن پیکرها با صدای بلند یا زهرا و شعار آذربایجان جانباز، خامنه‌ای‌دن آیریلماز و آذربایجان، اویاخدی، انقلابا دایاخدی، همراه است که هر دو به معنای ولایتمداری و پشتیبانی مردم آذربایجان از ولایت فقیه و بیداری آنان است.
وزیر کشور و رئیس شورای سیاست گذاری ائمه جمعه، سخنرانان برنامه را تشکیل می‌دهند که هر دو در وصف رشادت‌ها و خدمات شهدای خدمت مسائلی را طرح کرده و از مردم می‌خواهند تا راه شهدا را ادامه دهند.
پیکر مطهر شهدا که وارد می‌شود، صحنه، چیزی کم از ظهر عاشورا ندارد و گریه و مویه حضار برای اهالی رسانه به ویژه خبرنگاران خارجی، ارزش خبری زیادی دارد و ده‌ها دوربین و هلی‌شات در حال تصویربرداری از این آئین باشکوه و مثال‌زدنی هستند. مادران و دختران آذری هر یک برای شهدا مادری و دختری می‌کنند و صراحت و زیبایی “اوخشامای” ترک‌ها را به نمایش می‌گذارند. یکی مرثیه حضرت زینب و دیگری نوحه حضرت رقیه را می خواند و از خداوند، لطب صبر و آرامش می‌کنند.
سیل جمعیت به سمت مصلای اعظم امام خمینی تبریز راه می‌افتد؛ اما حرکت در همین مسیر چند دقیقه‌ای در شرایط عادی، به دلیل ازدحام جمعیت، یک ساعت به طول می‌انجامد.
ندای “حسین” از لب‌های کسی نمی‌افتد؛ انگار صدا زدن اباعبدالله است که دل‌های داغدار مردم را تسلی می‌دهد و تو نمی‌دانی خیابان از اشک تر شده است یا باران و انگار که آسمان هم نمی‌تواند فراق یاران را تحمل کند و مثل مردم تبریز، شهر را بی سید شریف، قبول ندارد.
مسیر تشییع مانند راهپیمایی عظیم اربعین نمایشی از ایثار و شکوه و اتحاد ملت ایران است و صحنه‌های جالبی را می‌توان در آن مشاهده کرد. باز هم مانند روزهای گذشته حضور ریش‌سفیدان و پیشکسوتان و جانبازان بر روی صندلی‌های چرخ‌دار در این مراسم مشهود بوده و چقدر زیبا و هنرمندانه است شهادتی که همدلی و اتحاد مردم را رقم می‌زند. نظامیان با همان لباس‌های مقدس در کنار مردم عادی دوش به دوش هم راه می‌روند و برخی از آنان، تصاویر خلبان و کمک خلبان شهید این حادثه را در دست گرفته‌اند.

به هر طرف که نگاه می‌کنی با سوژه جدید مواجه می‌شوی. نوجوانان و چهره‌هایی در این تشییع حضور دارند که حضورشان شاید کمی دو از انتظار باشد همان تیپ‌های خاص دهه هشتادی‌ها. نزدیکشان که می‌شوم از آنها می‌پرسم برای چه آمده‌اند؛ اما باز هم اشک مجال صحبت نمی‌دهد و نوجوانان سکوت را ترجیح می‌دهند؛ ولی پوستر تصاویر شهدای خدمت را در دست دارند.
دو نوجوان دیگر چادر بر سر سینی حلوا را بر روی سر گرفته و یا حسین گویان در حال حرکت به سمت مصلای امام خمینی تبریز هستند. کمی آن طرف‌تر لباس‌های محلی یکی از حضار نظرم را جلب می‌کند که با پرس و جو متوجه می‌شوم از استان همجوار برای عرض تسلیت آمده است و همه آنان با میزان محبوبیت امام جمعه تبریز و استاندار جوان آذربایجان شرقی آشنا هستند.
هیچ راه گذری خالی از جمعیت نیست و هر کسی در گوشه‌ای غمگین و محزون به کاروان حامل پیکر شهدای خدمت چشم دوخته است.
گریه مردان حاضر در آیین تشییع پیکر شهدای خدمت را که می‌بینم، یاد اصطلاح معروف “مرد که گریه نمی‌کنه” می‌افتم، راستش این جمله به نوعی فرهنگ در جامعه ما تبدیل شده و خود من هم تحمل دیدن اشک یک مرد را ندارم، اما مردان غیرتمند آذربایجان، امروز برای مردانی گریه می‌کنند که شاید تکرارناپدیر باشند، برای پدری معنوی و شریف و پسری که با جذبه عشق آمده بود، اما نیامده نماز شهادت را قامت بست.

سیل اشک‌ها از همان ابتدای برنامه شروع شده و ادامه دارد؛ اما مداح به مرثیه استاندار شهید که می‌رسد، بغضش را فرو می‌خورد و می‌گوید، این مرثیه هم از زبان دختر کوچک آقای استاندار و انگار که بغض‌های فروخورده منتظر تلنگر بوده‌اند و دیگر کسی نیست که اشک نریزد.
اکثر شهدا، سید و خادم‌الرضا هستند و خادمان رضوی هم از ابتدای برنامه حضور دارند و برنامه با ذکر مصیبت هیئتی‌های تبریز و خادمان شروع شده است و خادمان با آرم مطهر خادم‌الرضا در این آئین، مردم را همراهی می‌کنند.
هوای خرداد، بی‌سابقه لطیف و سرد است، اما هیچ کسی خیال دل کندن و رفتن ندارد و یکی از حضار می‌گوید: به احترام حاج سید محمد تقی(پدر بزرگوار امام جمعه شهید تبریز) ایستاده‌ایم و نمی‌رویم، این سید بزرگوار، جایگاه دیگری در بین مردم تبریز دارد و دیدن اشک‌های او برای ما سنگین است، او که می‌گفت، وصیت کرده است تا سید محمد علی، نمازش را موقع فوت بخواند، اما … و دیگر اشک امانش نمی‌دهد.
کاروان پیکر شهدای خدمت پس از تشییع بر دوش مردم ولایی آذربایجان در مصلای اعظم امام خمینی رحمت الله، راهی پایتخت می‌شود.
انتهای پیام

source

توسط artmisblog.ir