محافظه‌کاران به ما می‌گویند که این زمان وضعیت اضطراری ملی است. اما محدودیت برای همه نیست
ما به دنیای دزدی فرد «شرد» گودوین و نورترن راک بازگشته‌ایم . تنها تفاوتی که با سال 2008 دارد این است که به جای اینکه دولت از مردم عادی انتظار داشته باشد که بانک های ورشکسته را نجات دهند، از آنها انتظار کاهش دستمزدها را برای محافظت از پاداش های روسا دارد. جنگ علیه تورم در دهه 2020، مانند جنگ علیه فروپاشی مالی در نوپاها، باید توسط کسانی انجام شود که کمتر قادر به مبارزه با آن هستند.
در هیچ کجای سخنان نخست وزیر، صدراعظم یا رئیس بانک انگلستان، اشاره ای به این وجود ندارد که وضعیت اضطراری ملی خواهان برابری قربانی است. آنها این جمله دیوید کامرون را تکرار نمی کنند که «ما همه با هم هستیم». با غرق شدن میلیون ها نفر، تنها چیزی که می گویند این است که وظیفه میهن پرستانه آنهاست که با غرق شدن در عمق بیشتر از ممتازان محافظت کنند. یا همانطور که هفته گذشته یک نویسنده از عصر ویکتوریا برای خوانندگان دیلی تلگراف توضیح داد ، پاداش ثروتمندان "طبیعی و اجتناب ناپذیر" است، اما "هیاهوی" کارگران برای افزایش حقوق "چیزی جز فرصت طلبی شرم آور" نیست.
امیدهای رای دهندگان طبقه کارگر مبنی بر اینکه برگزیت با حذف رقابت از کارگران اتحادیه اروپا دستمزدها را افزایش می دهد نادرست است. نرخ بیکاری به اندازه 50 سال گذشته است. کارفرمایان ناامید برای پر کردن جای خالی هستند. علیرغم مساعدترین شرایط، متوسط دستمزد بین ژانویه تا مارس فقط 4.2 درصد افزایش یافت – بسیار کمتر از تورم، که اکنون 9 درصد است و در حال افزایش است. با این حال، میانگین‌ها همان‌قدر را که فاش می‌کنند پنهان می‌کنند، و بنیاد رزولوشن دریافت که پاداش‌ها در بخش خدمات مالی با نرخ 30 درصد در سال اجرا می‌شوند. این هنوز برای شهر به اندازه کافی سریع نیست، زیرا دولت را تحت فشار قرار می دهد تا تمام محدودیت های مربوط به پاداش هایی را که می توانند دریافت کنند، حذف کند. در همین حال، در اتاق هیئت مدیره شرکت‌ها، بسته‌های بازشماری مدیران ارشد 63 برابر میانگین دستمزد کارگران (متوسط) آنها است – تقریباً دو برابر نسبت سال 2021.
بی‌عدالتی آشکار توضیح می‌دهد که چرا دولت تعجب کرده است که آهنگ‌های قدیمی‌اش در مورد کارگران مبارزی که کشور را به عنوان باج می‌گیرند، دیگر با مردم بازی نمی‌کند. محافظه کاران هنوز متوجه نشده اند که هیچ استدلال خوبی علیه کارکنان BT وجود ندارد که تهدید به اعتصاب برای حفظ دستمزد خود کنند ، زمانی که مدیر اجرایی افزایش 32 درصدی را به جیب زد و سهامداران 700 میلیون پوند سود سهام دریافت کردند.
شکستن قوانین قرنطینه توسط نخست وزیر تنها دلیل خشم موجود در هوا نیست. تورم فقیران قبلی را مستاصل، فقیرانی که قبلا راحت بودند و همه از نابرابری های اطراف خود آگاه می شوند. با این حال، با افزایش خشم، دولت توانایی صحبت با مردم را از دست داده است. حتی این نیست که با درخواست‌های غیرصادقانه برای بالادستی‌های جامعه که الگو قرار بگیرند یا ثروتمندان همان خویشتنداری را نشان دهند که انتظار دارند طبقات پایین‌تر تحمل کنند.
یک جنبش سیاسی که دیگر نمی تواند ناراستی های ضروری زندگی عمومی را به زبان بیاورد، یک جنبش در حال مرگ است. ناتوانی محافظه کاران در تظاهر به اینکه به بی عدالتی ناشی از بحران اقتصادی اهمیت می دهند، نشان می دهد که چگونه «توریسم قرمز» دهه 2010 در تیررس مرگ است.
در سطح لفاظی، بخشی از راست میانه به فروپاشی نظم نئولیبرال در سقوط سال 2008 با فوریت به اندازه چپ میانه پاسخ داد. دومینیک کامینگز گفت خصومت عمیق رای دهندگان با نخبگانی که "پول در می آورند" و "لیوان های PAYE" برای نجات آنها هزینه می کنند، دلیلی است که کارشناسانی که هشدار می دادند خروج از اتحادیه اروپا یک فاجعه اقتصادی است باور نمی شد. – حتی همانطور که آنها حقیقت را گفتند. نیک تیموتی، مشاور ترزا می، از کشوری صحبت کرد که در بازارهایی به دام افتاده است که برای هیچ کس به جز منافع شخصی کار نمی کند. انتقاد می از «شهروندان ناکجاآباد»، همانطور که منتقدان او ادعا می کردند، مهاجران نبود، بلکه نخبگان بین المللی بود. بوریس جانسون با وعده ارتقای سطح مناطق، دستیابی به سمت چپ و ایجاد یک اقتصاد با دستمزد بالا، در انتخابات پیروز شد.
من مطمئن هستم که خوانندگان چپ خواهند گفت که حزب محافظه کار فقط برای به دست آوردن قدرت دروغ گفته است. آنها می توانند به صدراعظمی که سیاست اقتصادی را کنترل می کردند اشاره کنند. ریشی سوناک، مانند فیلیپ هاموند قبل از او، یک تاچری است. جورج آزبورن یک تندروی مالی بود که شدیدتر از هر اقدامی که مارگارت تاچر جرات کرده بود، کاهش‌هایی را اعمال کرد. با تمام این اوصاف، نمی‌دانم چگونه می‌توانید بپذیرید که حزبی که بریتانیا را از بازار واحد اروپا خارج کرد، طرفدار تجارت است. تغییرات جمعیتی، محافظه‌کاران را از یک نئولیبرال به یک حزب بازنشستگان پساسرمایه‌داری تبدیل کرده است، که از طریق قطع قرارداد با پلوتوکرات‌های راست‌گرا پول به دست می‌آورد و با توجه به نیازها و تعصبات رای اصلی خود (که حقوق بازنشستگی آنها، شما، شما هستند) در مقام خود باقی می‌ماند. باید متوجه شده باشید، مطمئناً مطابق با تورم افزایش یافت).
در دولت، کامینگز سعی کرد با اجازه دادن به خانه‌سازی انبوه، ثروت را بازتوزیع کند و امکان تحرک زیاد نیروی کار را فراهم کند. اما شورش صاحبان خانه‌های مسن در صندلی‌های امن محافظه‌کاران او را متوقف کرد. پس شاید بتوانیم فراتر از تمسخرهای ارزان در مورد سیاستمداران دروغگو برویم و بگوییم که محافظه کاران قادر به رسیدگی به مشکلات بریتانیا نیستند. اما حتی آن بیانیه گسترده، ناخوشایند ملت را کمرنگ می کند.
بحران های قبلی راه حل هایی را برای سیاستمداران به ارمغان آورده است. تاریخ تحسین برانگیز فیل تین لاین، مرگ اجماع: 100 سال کابوس سیاسی بریتانیا ، نشان می دهد که حزب کارگر چگونه به فقر دهه 1930 با برنامه ریزی یک دولت رفاه و اجرای برنامه های خود در دولت در دهه 1940 پاسخ دادند. این حزب به سمت راست محافظه‌کاران حرکت می‌کند و به اعتصابات و تورم دهه 1970 با وضع قوانین ضد اتحادیه و بازاریابی دهه 1980 پاسخ می‌دهد.
Vacuity مشخصه بحران دهه 2020 است. در مورد محافظه کاران و دنیای فانتزی ملی گرایان اسکاتلندی و برگزیت که فقط بریتانیا را فقیرتر می کند، هیچ راه حلی فراتر از پرداخت هزینه به بقیه جامعه برای حفظ درآمد بازنشستگان و حامیان ثروتمندش وجود ندارد. در مورد کارگر، من نمی‌دانم که چگونه می‌خواهد ایده‌های خود را عملی کند یا در واقع چه ایده‌هایی را در اختیار دارد.
فقدان برنامه‌های قابل اجرا برای آینده چیزی است که به بحران ما کیفیت وحشتناکی می‌دهد و به همین دلیل گمان می‌کنم که خشم امروز به ناامیدی تبدیل شود.
نیک کوهن ستون نویس آبزرور است

source

توسط artmisblog