رهبر بعدی حزب محافظه کار هیچ مأموریتی نخواهد داشت – و یک سلف که در اعماق وجود آنها می خواهد شکست بخورند.
یک بیگانه که از وست مینستر بازدید می کند ممکن است به این نتیجه برسد که بریتانیا دو طبقه شهروند دارد – یک گله غیر روحانی که پارلمان را انتخاب می کند و یک کاست کشیش، محافظه کاران که نخست وزیران را مسح می کنند. بدین ترتیب بود که بوریس جانسون برای اولین بار این شغل را به دست آورد و این روشی است که جانشین او را نام می برد.
لیست نامزدهای امروز به طور تشریفاتی توسط نمایندگان حزب محافظه کار به سه نفر کاهش یافت – ریشی سوناک، لیز تراس و پنی موردانت ( کیمی بادنوچ خارج شده است). فردا سه نفر به دو نفر تبدیل می شوند و پس از آن قدرت سرمایه گذاری به 160000 عضو حزب داده می شود.
هیچ چیز نادرستی در مورد این ترتیب وجود ندارد. در نهایت رهبر جدید باید با کشور روبرو شود. اما چیزی می تواند در قانون اساسی مجاز و همچنین مضحک باشد. بیشتر شش سال گذشته آزمایشی بوده است در مورد اینکه چگونه سیاست پوچ می تواند قبل از تحمیل متانت برخی قوانین نانوشته پیش بیاید. آن حد هنوز پیدا نشده است.
نخست‌وزیر کسی است که ملکه بر این اساس منصوب می‌کند که بتواند اکثریت عوام را در اختیار داشته باشد. یک حزب فعلی می تواند رهبران خود را در بین انتخابات عوض کند، اما هزینه های جدید در مشروعیت پرداخت می شود.
این مالیات به‌ویژه برای مستاجر جدید در داونینگ استریت به سه دلیل سنگین خواهد بود، یا یک دلیل – نخست‌وزیر مستعفی – از سه زاویه دیده می‌شود.
اول، سقوط جانسون تقویم انقلابی را که سال 2020 را به عنوان سال اول برگزیت نامگذاری کرده بود، و هر چیزی را که پیش از آن به عنوان دوران یک رژیم باستانی باقی مانده بود، پاره می کند. این توهم، تنظیم مجدد صفحه پس از یک دهه زمامداری محافظه‌کاران، توسط یک فرقه شخصیت در خیابان داونینگ ساخته شد. این سازمان انتخابات عمومی سال 2019 را به عنوان تاییدیه دستور رفراندوم سال 2016، و هر دو را به عنوان تمدید نام تجاری "بوریس" تلقی کرد – مجوزی شخصی برای حاکمیت بدون ممانعت از چک های نهادی یا قانون. لغو مجوز توسط نمایندگان محافظه کار، برتری پارلمان را بازیابی می کند، اما با پیامد ناخواسته یادآوری به کشور که اکنون در سال سیزدهم حکومت بی وقفه محافظه کارها هستیم.
دوم، نامزدهای رهبری تلاش می کنند تا دلایلی برای جایگزینی جانسون بیان کنند که باعث بی اعتباری آنها و حزبشان نشود. اگر تنها یک سیاست فاجعه بار یا رسوایی مستقل وجود داشته باشد که مستلزم تغییر رژیم باشد، آسان تر خواهد بود. اما مشکل انباشته و گسترده بود – کارناوالی از بی کفایتی و دروغگویی، که در آن همه مدعیان جانشینی هرگاه مناسب بود در آن شرکت داشتند و بقیه اوقات بی سر و صدا شریک جرم بودند.
در مناظره های عمومی، نامزدها از جانسون فاصله گرفته اند. دور از دوربین‌ها، آنها باید به سمت محافظه‌کارانی بروند که برای نخست‌وزیر مستعفی ترحم می‌کنند و او را قربانی اخلاقی کردن احتیاط، هیستری رسانه‌ای و جاه‌طلبی تشنه‌ی خون‌طلبی‌های کابینه می‌دانند.
نیاز به رسیدگی به وفاداران جانسون با ظرافت، رقابت را به سمت مکتب ستیزه جویانه برگزیت منحرف می کند که مشکل اقتصاد بریتانیا را در بخشی از حاکمیت قرار می دهد که در راه خروج از اتحادیه اروپا به دام افتاده است. راه حل این است که بیشتر بکشید.
همراه با این دیدگاه، انتظار این است که حزب به زودی از خودکشی تند خود توبه کند. این سومین دلیلی است که رهبر جدید حزب محافظه کار برای کسب قدرت مبارزه می کند. جانسون و غرور هیولایی اش راه به جایی نمی برند. نقش نخست‌وزیر سابق با سلیقه او برای موقعیت والای بدون هیچ گونه مسئولیتی مطابقت دارد. او می‌تواند برای تقویت اظهارات مزاحم خود و تقویت افسانه دفاع غم‌انگیز و زودهنگام خود به همفکران خیابان فلیت تکیه کند.
رهبر پشیمان نشده روز دوشنبه در یک سخنرانی نامفهوم و نامنسجم در مقابل مجلس عوام و در یک پیشنهاد اعتماد از خود، طعم آینده را به حزب خود چشید. هدف این بود که بریتانیا علیرغم دخل و تصرف طرفداران اروپایی در اتحاد با "دولت عمیق"، از رهبری فولاد و قدرت برخوردار است. در مورد نیروهایی که برای برکناری او توطئه می کنند، نخست وزیر قول داد که «در زمان مقتضی» موارد بیشتری را فاش کند. هیچ اثری از پشیمانی و هیچ ادعایی برای فروتنی وجود نداشت.
آخرین هفته های جانسون در قدرت، بی حوصلگی استبدادی – دوشیدن شغل برای امتیازاتش – با ترحم و کینه به خود ترکیب خواهد شد. او یک جلسه کبرا را در شرایط آب و هوایی شدید برگزار کرد، اما زمانی را برای یک سواری لذت بخش با یک جت جنگنده پیدا کرد. او کابینت را به لانه سگ های تکان دهنده تبدیل کرده است. هیچ نشانه ای از بخشش برای دشمنان قدیمی وجود ندارد، فقط انتقام .
زمانی که جانسون از خود در برابر رگبار استعفاهایی که او را مجبور به کناره گیری کرد، دفاع می کرد، مرتباً به 14 میلیون رأی که محافظه کاران در سال 2019 به دست آورده بودند، به گونه ای استناد می کرد که گویی این یک مأموریت ریاست جمهوری است. هنگامی که خروج خود را از مقابل داونینگ استریت اعلام کرد، از واکنش بیش از حد "گله" در پاسخ به کسادی رای گیری میان دوره ای ابراز تاسف کرد. یک تکان بی مورد از "سورتمه زدن".
برای اثبات این دیدگاه، جانسون می‌خواهد جانشین او تزلزل یابد. ممکن است این یک تمایل آگاهانه نباشد، اما او به تاریخ نیاز دارد تا روزی ثبت کند که «اثر بوریس» یک نیروی منحصر به فرد مغناطیس سیاسی بود که بخش‌های متفاوتی از رای‌دهندگان را به هم نزدیک کرد. و از آنجایی که او به هیچ کس غیر از خودش وفاداری ندارد، میل به اثبات خاص بودن بر هر گونه مراقبت برای موفقیت حزبش زمانی که توسط شخص دیگری رهبری می شود غلبه خواهد کرد. به عبارت دیگر، او از نظر احساسی در شکست نخست‌وزیر بعدی سرمایه‌گذاری می‌کند (مخصوصاً اگر ریشی سوناک باشد ، که استعفای او از صدراعظم تلخ‌ترین کینه‌ها را برانگیخته است).
اگر رقابت رهبری با ارزیابی اشتباه آغاز شده و به بحث در مورد آنچه که باید انجام شود، پیش می رفت، این مشکل کمتری بود. اما این یک کمپین متفاوت خواهد بود، و صحبت کردن با کشور قبل از حزب، که تمرین فعلی نیست.
بنابراین کاندیداها باید در جایگاه‌های ایدئولوژیکی با هم درگیر شوند و بر سر تلفظ صحیح شیبلت‌های محافظه‌کاران به مشاجره بپردازند – آیا باید در همین لحظه از کاهش مالیات لذت برد یا درست قبل از انتخابات به تعویق افتاد و لذت برد. این مقررات اتحادیه اروپا باشد یا چپ گرایی «بیدار» که بیشتر روحیه ملی سرمایه گذاری آزاد را خفه می کند.
اینها دغدغه اکثریت قریب به اتفاق شهروندان بریتانیایی نیست، اما ما باید جایگاه خود را در دستور نوک زدن قانون اساسی بدانیم. این در پشت پیشاهنگان است و منتظر قضاوت افراد ویژه ای است که نخست وزیری را از صفوف جذاب خود انتخاب می کنند. سپس برنده می‌تواند از کشور دعوت کند تا انتصاب خود را در یک انتخابات عمومی تأیید کند، اما با خطر شکست، و هرگز نتواند کار را انجام دهد – قماری که هیچ یک از رقبا آنقدر شجاع به نظر نمی‌رسند که ریسک کنند.
بنابراین ما رهبری را در حالت ترکیبی عجیب و غریب انتخاب خواهیم کرد که به سبک ریاست جمهوری، در اصل پارلمانی و در عمل کاملاً عجیب است. نخست وزیر جدید به طور همزمان تلاش خواهد کرد تا میراث جانسون را رد کند و حفظ کند، با تکیه بر دستوری که شخص حسود فعلی آن را رها نمی کند، زیرا فکر می کند این میراث شخصی او است. دولت به سختی توسط چسب تکریمی که حاکمیت محافظه‌کاران را به‌عنوان موقعیت پیش‌فرض بریتانیا تلقی می‌کند، کنار هم نگه می‌دارد و یک کرسی در ردیف آخر در انتخاب آیینی یک حاکم دیگر محافظه‌کار دیگر می‌پذیرد، گویی که به اندازه کافی به دموکراسی نزدیک است.
رافائل بهر ستون نویس گاردین است

source

توسط artmisblog