اعضای جامعه که از ترس یک قاتل زنجیره ای در خانه های خود ماندند با این احتمال روبرو هستند که ممکن است قتل توسط یکی از آنها انجام شده باشد.
این یک معمای قتل امروزی بود: چه کسی از نوامبر چهار مرد مسلمان را در آلبکوئرک، نیومکزیکو کشته بود؟ و آیا همان شخص مسئول بوده است؟
در ابتدا هیچ سرنخ قوی وجود نداشت. برخی حدس میزنند که این قتلها جنایات ناشی از نفرت، شاید توسط یک برتریطلب سفیدپوست راست افراطی بوده است، زیرا ترس بر قلب جامعه اسلامی محلی تأثیر گذاشته است.
با این حال، اکنون، مظنون اصلی یکی از اعضای آن جامعه است که احتمالاً از ازدواج دخترش با فرقه اسلامی "اشتباه" خشمگین شده است.
نظریه مقامات امواج شوک را فراتر از بزرگترین شهر نیومکزیکو فرستاده است، جایی که Alaw Aldhilemi ساکن قدیمی آن نمی تواند آن را درک کند.
ما اینجا یک کشور آزاد داریم – چرا او این کار را کرد؟ الذیلمی، مسلمان شیعه که مرتباً به کافه دوست سنی خود رفت و آمد می کند، گفت. ما در عراق یا افغانستان زندگی نمی کنیم. ما در آمریکا زندگی می کنیم.»
با این وجود، دستگیری مظنون محمد سید ، 51 ساله، آرامش جزئی را برای جامعه ای فراهم می کند که اعضای آن از بیرون رفتن در غروب هنگام غروب که معلوم نبود ممکن است طعمه یک شکارچی در قتل عام شوند، اجتناب کردند. و همچنین به این معنی بود که مرگها صرف نظر از منشاء ملی یا اعتقادات قربانیان نادیده گرفته نمیشد، زیرا برخی – از جمله عزیزانشان – نگران بودند.
از جمله کسانی که نگران مرگ بستگان خود بودند که ممکن است فراموش شود، شریف هادی 73 ساله بود که اکنون تنها مالک آریانا است، پس از آن که برادرش محمد "ظاهر احمدی" 62 ساله سال گذشته در آنجا به قتل رسید.
او اخیراً در حالی که یک فنجان چای داغ میریخت توضیح میدهد که این دو برادر، که اصالتاً از افغانستان هستند، اما ساکنان قدیمی آلبوکرکی هستند، سالها قبل از اینکه شراکتشان به طور غمانگیزی متوقف شود، خواربارفروشی و کافه را با هم اداره میکردند.
در 7 نوامبر احمدی برای کشیدن سیگار به پشت مغازه رفت که مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد.
هادی گفت: «این تجارت امید او بود. «او عاشق این تجارت بود. او همیشه برای مردم آشپزی می کرد. او کامل بود.»
هادی تقریباً تمام جزئیات روز قتل احمدی را به خاطر دارد. او به یاد می آورد که زود به خانه رفته بود تا با یکی از دوستانش ملاقات کند و احمدی را در حال چرت زدن روی مبل قبل از رفتنش در کافه دید که آخرین خاطره او از برادرش بود. او سرمای وحشتناکی را که وقتی یک خرده فروش همسایه با او تماس گرفت و به او گفت که فروشگاهش را بررسی کند، در بدنش جاری شد را فراموش نکرده است – به خصوص اینکه احمدی هرگز به خانه نرسیده بود.
وقتی هادی رسید، افسری به او گفت: برادرت خودکشی کرده است.
هادی با بیان اینکه چگونه جسد برادرش را قبل از اینکه بخواهد خون خشک شده و مواد مغزی باقی مانده را پاک کند، توسط بازپرسان گرفته شد، افزود: «گفتم: «در مورد چی صحبت میکنی؟»
هادی عزادار شد. او دوربینی را پشت فروشگاه نصب کرد، نزدیک جایی که یک زن افغان با روسری بنفش، خمیر را روی نان بزرگی که در ویترین نمایش داده شده بود، قالب زده بود.
او با یک جواهرفروش همسایه که خود را تنها به عنوان جنیفر معرفی می کرد، دلسوزی کرد، یک زن بومی آمریکایی با قیطانی تیره و صاف که جسد احمدی را به پلیس گزارش داد و – کاملاً عصبی – از برنامه های تبلیغاتی کسب و کار خود دست کشید.
چیزی که او را در مورد مرگ خشونتآمیز احمدی ناراحت کرد این بود که "او از حضور در اینجا خوشحال بود"، و افزود که او سعی کرد به او یاد دهد که چگونه نانی را که فروشگاه میفروخت درست کند. «او خوابی دید. او سخت کار کرد. او سختتر از برخی آمریکاییها کار کرد.»
با این وجود، مانند هادی، او میترسید که بازرسان فرضیه افسر اولیه مبنی بر خودکشی احمدی را به چالش نکشند.
زمانی که آفتاب حسین 41 ساله در کمتر از سه مایلی فروشگاه احمدی و هادی در 26 ژوئیه به ضرب گلوله کشته شد، اوضاع تغییر کرد. شش روز بعد، کمی بیشتر از چهار مایلی از آنجا، محمد افضل حسین 27 ساله در بیرون ساختمان آپارتمانش به ضرب گلوله کشته شد.
و ساعاتی پس از شرکت در مراسم ترحیم حسین و حسین در 5 اوت، نعیم حسین 25 ساله در همان منطقه عمومی به ضرب گلوله کشته شد.
پلیس نمیتوانست شباهتهای میان قتلها را نادیده بگیرد و تحقیقات آنها بیش از حد انجام شد. هر سه مرد ساکن آلبوکرکی از پاکستان بودند. آنها با هم ارتباطی نداشتند، اما نام خانوادگی متفاوتی داشتند و تنها در چند مایلی از یکدیگر کشته شدند.
مقامات اذعان داشتند که ایمان مذهبی و منشأ ملی آنها ممکن است آنها را هدف قرار داده باشد. این امر باعث شعلهور شدن شایعات در مورد کشتار ناشی از نفرت شد که میتواند به زمان مرگ احمدی برگردد، در ایالتی که جنایات ناشی از نفرت با هدف نژادی و مذهبی بیشترین تعداد قربانیان را در میان انواع دیگر جنایات نفرت گزارش شده دارد.
حتی جو بایدن نیز در این مورد صحبت کرد. رئیس جمهور در توییتی نوشت که "از قتل هولناک چهار مرد مسلمان در آلبوکرکی خشمگین و غمگین است".
پلیس توضیحات و تصاویر نظارتی از یک فولکس واگن چهار در نقره ای را منتشر کرد که به نظر می رسید حداقل با چند قتل مرتبط باشد، زیرا برخی از مسلمانان آلبوکرکی خود را در خانه های خود حبس کرده بودند یا در فکر فرار بودند. Crime Stoppers و شورای روابط اسلامی آمریکایی برای اطلاعاتی که به قاتل منجر شود، مجموعاً 30000 دلار جایزه تعیین کردند.
در 9 اوت، مقامات سید را در حال رانندگی با آن وسیله نقلیه در 100 مایلی مرز نیومکزیکو با تگزاس مشاهده کردند و او را متوقف کردند. آنها گلوله هایی مشابه با گلوله های کشف شده در صحنه های کشته شدن آفتاب حسین و محمد حسین به همراه یک اسلحه پیدا کردند.
او در این دو قتل متهم شده است، اگرچه او در حالی که ادعا می کند در کنار نیروهای آمریکایی در افغانستان جنگیده است، بی گناه است.
پلیس گفته است که به تحقیقات ادامه می دهد که آیا دلیلی برای متهم کردن او به قتل دیگر وجود دارد یا خیر.
کارآگاهان می گویند که انگیزه ای را مشخص نکرده اند، اگرچه آنها معتقدند که کشته شدگان زیر نظر گرفته شده اند و در کمین قرار گرفته اند، چیزی که سخنگوی پلیس آلبوکرکی، گیلبرت گالگوس، آن را "غیرعادی" برای این بخش ها خواند.
گالگوس خاطرنشان کرد: «بیشتر قتل ها فقط به خاطر فروش مواد مخدر یا خشم جاده ای انجام می شود.»
اما جامعه کوچک افغانی که سید به آن تعلق داشت با شک به او نگاه می کند.
بر اساس سوابق پلیس که به تازگی منتشر شده است، اگرچه خانوادهاش در کنار او ایستادهاند، اما سید سابقه گسترده خشونت خانگی دارد. اتهامات گذشته او شامل تعرض به همسر، پسرش و مردی است که گفته میشود در آن زمان با دخترش قرار میگرفتند، اگرچه دادستانها در نهایت این پروندهها را رد کردند.
هادی گفت که او، برادرش و کارمندانشان با سید – یکی از مشتریان دائمی مغازه آنها – قبل از وقوع موج قتل ها مشکل داشتند.
مستقل از اتهامات علیه سید، میزان کاظم، رئیس مرکز اسلامی الزهرا، یک کارمند سابق خدمات خانواده لوتری که سازمانش به پناهندگان کمک می کند تا در این منطقه اسکان داده شوند، گفت که از پیشینه خود "شوک و منزجر شده است".
کاظم گفت: «وقتی به این کشور میآیید، تنها کاری که میخواهید انجام دهید این است که موفق باشید و یک زندگی آرام داشته باشید. ذهن من هرگز به سمت خشونت نمی رفت.»
کاظم – که خود یک پناهنده بود – می خواست به پناهندگان دیگر و شهری که او آن را خانه می نامید پس بدهد. او با نعیم حسین در خدمات خانواده لوتری کار می کرد. او گفت که در میان تمام قتلهایی که اخیراً در جامعهاش انجام شده، قتل دوست و همکار سابقش بیشتر از همه آسیب دیده است.
کاظم افزود: «وقتی آنها [سید] را گرفتند، برای ما آرامش بزرگی بود، زیرا ترس در جامعه بسیار زیاد بود. اما ترس هنوز اینجاست. برخی از اعضای جامعه من گفتند که نمیدانند تعداد بیشتری از آنها وجود دارد یا نه… ما هرگز فکر نمیکردیم این اتفاق در آمریکا بیفتد.
کاظم در موقعیتی منحصر به فرد قرار دارد تا به شدت وحشت قتل را احساس کند. او زمانی که سید برای اولین بار نزدیک به شش سال پیش از افغانستان به آلبوکرکی رسید، استقبال کرد – و همین کار را برای برخی از قربانیان انجام داد.
او اغلب به خانه رفت و آمد می کرد تا سید و خانواده اش را در زمانی که به او محول می کردند بررسی کند. اما در حالی که کاظم گفت سید «آدم خوبی نبود»، هرگز انتظار نداشت که او را به قتل متهم کنند.
گمانه زنی ها درباره انگیزه های احتمالی سید برای قتل در رسانه های خبری سراسر کشور و از آشنایان آغاز شد. کاظم گفت معروف است که سید، یک مسلمان سنی، از ازدواج دخترش با یک شیعه بسیار ناراضی است.
حسین و حسین می توانند نام خانوادگی شیعه باشند و احمدی نیز می تواند یکی باشد. اعضای جامعه می گویند که آنها گمان می کنند که نام خانوادگی احتمالاً در انتخاب قربانی نقش داشته است، اگرچه مقامات رسماً تأیید نکرده اند که این انگیزه سید بوده است.
کاظم افزود: «او داشت دیوانه می شد.
این توضیحی است که – اگر درست باشد – هرگز با علو الذیلمی، مسلمان شیعه که به طور مرتب از کافه سنی یاسمین در خیابان مرکزی، "خیابان اصلی آلبوکرکی" که در بخشی از مسیر 66، تاریخی است، حمایت می کند، خوش نخواهد آمد. بزرگراه آمریکا
الذیلمی به این اشاره کرد که چگونه فرقه های سنی و شیعه اسلام بر روی اکثر اصول دین اتفاق نظر دارند و این انشعاب اساساً به اعتقادات طرفین بر می گردد که چه کسی باید جانشین بنیانگذار دین، پیامبر اسلام باشد.
الدهیلیمی گفت که برای اکثر مسلمانان آلبوکرکی، این تفاوتی است که به سختی ارزش بحث کردن بر سر آن را دارد – خیلی کمتر برای کشتن.
الذیلمی با اشاره به کل رستوران اضافه کرد: «ما اینجا همه سنی و شیعه هستیم. اما این مرد… او شیعه نیست. سنی نیست او مانند افرادی است که مغز ندارند.»
در همین حال، جامعه مسلمان آلبوکرکی – سنی و شیعه – در اولین جمعه پس از دستگیری سید، دوش به دوش دوباره کنار هم ایستادند، در حالی که میدان مدنی با صدای اذان هفتگی طنین انداز شد.